کد مطلب:140397 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

مبارزت و شهادت غلام ترک
پس از آنكه یاران و یاوران خامس آل عبا علیه السلام جملگی به میدان رفته و شهید شدند و دیگر غلام و نوكری برای حضرتش باقی نماند مگر یك غلام ترك كه قاری قرآن و حافظ فرقان بود.

در كتب مقاتل است كه این غلام قابچی درب خانه امام علیه السلام و لله اطفال بود بنا به نقل صاحب روضة الشهداء این غلام سعادتمند وقتی غربت و تنهائی امام علیه السلام را دید طاقت نیاورد دست از زندگانی دنیا شست با روئی درخشان و چهره ای همچون آفتاب خدمت مهر سپهر ولایت آمد زمین ادب بوسید عرض كرد:

نفسی لنفسك الفداء جانم فدای تو باد ای فرزند رسول خدا، از لشگر ما دیگر كسی باقی نمانده و گویا نوبت آقایان و آقازاده ها رسیده و من تاب آن را ندارم كه ببینم مخدوم و مخدوم زادگانم خدای نكرده از اوج به حضیض می گرایند لذا آمده ام اجازه فرمائی كه جانم را قربانت كنم.

حضرت نگاهی به او نمود و فرمود: ای غلام من تو را به پسر بیمارم بخشیده ام، اختیار تو با او است برو از فرزندم اجازه بگیر.


غلام به فرموده امام علیه السلام خدمت زین العابدین علیه السلام آمد و دور بستر آن سرور گردید و قدمهای آن حضرت را بوسید.

حضرت دیده گشود غلام ترك را دید فرمود ای غلام برای چه گریانی؟

غلام عرضه داشت: من از حضرت پدرت اجازه حرب طلبیدم فرمود كه تو از آن نور دیده ی منی اختیارت با او است حال روی به آستان شما آورده ام و امیدوارم كه مرا محروم نگردانی و دستور حرب را به من بدهی.

امام علیه السلام فرمودند: من تو را در راه خدا آزاد كردم، دیگر خود می دانی.

غلام نیكو خصال با امام سجاد علیه السلام خداحافظی كرد از خیمه بیرون آمد به حوالی خیام حرم كه رسید با صوت حزین فریاد كرد: خانمها مرا حلال كنید، فردای قیامت مرا فراموش نفرمائید، خداحافظ.

غریو و غلغله از اهل حرم بلند شد، اطفال خردسال از خیمه ها بیرون آمدند و به دور غلام حلقه زدند غلام اطفال را آرام كرد و با چشم گریان روی به میدان نهاد و این رجز را خواند:



البحر من طعتی و ضربی یصطلی

و الجو من سهمی و نبلی یمتلی



اذا حسامی فی یمینی ینجلی

ینشق قلب الحاسد المنجلی



از این رجز معلوم می شود كه غلام هم تیر و كمان و هم شمشیر و سنان همراه داشته باری آن دلیر رزم آور بر آن قوم كافر حمله برد و هر مبارزی كه مقابلش می آمد در دستش كشته می شد تا بسیاری از آن نااصلان را كشت و آخر تشنگی بر او غالب شد باز گردید و دیگر باره به در خیمه حضرت امام سجاد علیه السلام آمد، امام سجاد علیه السلام بر وی آفرین گفت و مبارزاتش را پسندید و بسیار تحسین نمود و به بشارت شربت كوثر وی را مبتهج فرمود غلام دست و پای امام زین العابدین علیه السلام را بوسه زد دیگر باره از مخدرات حلالیت طلبید و از سوز مفارقت ایشان های های گریست سپس روی به میدان نهاد و خود را زد به دریای لشگر و خاك


هلاكت بر فرق مبارزان تیره بخت می ریخت، بسیاری از آن گروه را به دارالبوار فرستاد تا بالاخره ضعف و تشنگی مفرط بر او غالب شد و از كثرت جراحت و زخم بی قوت گردید و روی خاك افتاد از گوشه چشم به خیمه ها نظر می كرد در این اثناء امام حسین علیه السلام به بالینش آمد و او را به در خیمه امام سجاد علیه السلام رسانید و از مركب فرود آمد سرش را در كنار گرفت و روی به رویش می نهاد و امام سجاد علیه السلام با وجود بیماری بر سر بالین وی آمد، غلام دیده باز كرد سر خود را بر كنار امام حسین علیه السلام دید و امام زین العابدین را بر سر خود مشاهده نمود تبسم كنان بر پدر و پسر سلام كرد و در همین حال مرغ روحش از قفس بدن آزاد شد رحمة الله علیه.